English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6413 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
saleint U بیرون امده
exserted U بیرون امده
saleintiant U بیرون امده
petiolar U از برگدم بیرون امده
flange U لبه بیرون امده چرخ
flanges U لبه بیرون امده چرخ
kid glove U ازلای زرق وبرق بیرون امده
ribby U دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
matriculated students U شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
flange U لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flanges U لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
run out <idiom> U به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
excommunicative U بیرون کننده
ejector U بیرون کننده
out U اخراج کردن اخراج شدن
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
outed U اخراج کردن اخراج شدن
out- U اخراج کردن اخراج شدن
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
gibbous U بر امده
incoming U امده
who came? U که امده
ridgy U بر امده
fordone U از پا در امده
who came? U کی امده
enthetic U ازبیرون امده
getting U بدست امده
unbred U بدببار امده
gets U بدست امده
projective U جلو امده
protrusive U جلو امده
underhung U پیش امده
worker U ازکار در امده
prognathic U پیش امده
prognathous U پیش امده
aggregate U جمع امده
aggregates U جمع امده
exserted U پیش امده
overdue U دیر امده
red hot U تاب امده
protractive U جلو امده
exopathic U ازبیرون امده
peregrin or rine U از خارجه امده
protrudent U جلو امده
protrusile U جلو امده
get U بدست امده
jutting U پیش امده
jamb U تیربیرون امده
worked up U ازکار در امده
red-hot U تاب امده
impassionate U به جنبش امده
left over U زیاد امده
in U :رسیده امده
overshot U پیش امده
in- U :رسیده امده
leavened bread U نان ور امده
landed U فرود امده
new come U تازه امده
jambs U تیربیرون امده
ecstatically U بوجد امده نشئهای
beetle brow U پیشانی پیش امده
ecstatic U بوجد امده نشئهای
take steps U اقدامات بعمل امده
bay windows U پنجره پیش امده
born in the purple U در نازونعمت بدنیا امده
bay window U پنجره پیش امده
neoteric U تازه بدنیا امده
projecting jaw U ارواره پیش امده
cantilever U تیر پیش امده
you might have come U باید امده باشید
peregrine U ازخارجه امده مسافر
twinborn U دوقلو بدنیا امده
unhandy U مشکل بدست امده
self born U از خود بوجود امده
apogean U از زمین بالا امده
inchoate U تازه بوجود امده
to t. to account U زیر account امده است
prognathic U دارای ارواره پیش امده
air landed U فرود امده از راه هوا
lugs U هر عضو جلو امده چیزی
hardly earned money U پول سخت بدست امده
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
bucktooth U دندان گراز یا پیش امده
lugging U هر عضو جلو امده چیزی
prognathous U دارای ارواره پیش امده
his stomach sticks out U شکمش پیش امده است
to run short U زیر short امده است
visor U لبه پیش امده کلاه
lug U هر عضو جلو امده چیزی
lugged U هر عضو جلو امده چیزی
instances have occurred that U مواردی پیش امده است
vizor U لبه پیش امده کلاه
rimrock U لبه بر امده صخره مزبور
bow windows U پنجره پیش امده کمانی
bow window U پنجره پیش امده کمانی
venose U دارای رگهای متعددوبر امده
visors U لبه پیش امده کلاه
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
extrusion U اخراج
dismissals U اخراج
exclusion U اخراج
disqualified U اخراج
firing U اخراج
ouster U اخراج
out lawry U اخراج
foul out U اخراج
the boot U اخراج
banishment U اخراج
deportation U اخراج
dismissal U اخراج
lay off U اخراج
eviction U اخراج
deport U اخراج
deported U اخراج
expulsions U اخراج
evictions U اخراج
rustication U اخراج
deports U اخراج
deposal U اخراج
deporting U اخراج
excomminucation U اخراج
ejection U اخراج
dislodgement U اخراج
disqualify U اخراج
expulsion U اخراج
disqualifies U اخراج
evacuation U اخراج
disqualifying U اخراج
ventricous U بادکرده دارای شکم پیش امده
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
oversailing of facade U قسمت برجسته یا پیش امده بنا
nook U قطعه زمین پیش امده برامدگی
ill gotten U با وسایل غیر مشروع بدست امده
forestage U قسمت جلو امده صحنه نمایش
biologic U بدست امده اززیست شناسی عملی
the bird took its perch U مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
send down U اخراج کردن
dismissals U اخراج از خدمت
deportee U اخراج شده
dismissals U انفصال اخراج
avaunt U دستور اخراج
dismissals U اخراج از شغل
evictions U اخراج کردن
out U اخراج بازیگر
out with U اخراج کردن
get the ax <idiom> U اخراج شدن
deportation U اخراج از کشور
give someone the ax <idiom> U اخراج شدن
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
cast out U اخراج کردن
reseau U اخراج اشعه
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
expulsions U اخراج از کشور
expulsion U اخراج از کشور
xenelasia U اخراج بیگانگان
dismissal U اخراج از خدمت
suspension U اخراج موقت
brush off U اخراج بی ادبانه
suspensions U اخراج موقت
dismissal U اخراج از شغل
dismissal U انفصال اخراج
deportees U اخراج شده
oust U اخراج کردن
send-off U اخراج بازیگر
send off U اخراج بازیگر
expellable U قابل اخراج
can U اخراج کردن
canning U اخراج کردن
cans U اخراج کردن
exorcise U اخراج کردن
outed U اخراج بازیگر
expels U اخراج کردن
excommunicable U سزاوارتکفیریا اخراج
eviction U اخراج کردن
expelling U اخراج کردن
ousted U اخراج کردن
expel U اخراج کردن
ousting U اخراج کردن
swap U اخراج کردن
ousts U اخراج کردن
swaps U اخراج کردن
swopped U اخراج کردن
send-offs U اخراج بازیگر
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
1wife is life life is knife knife kill the life
4express, overexpression
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com